تقریبا جلد یک بود که متوجه شدم کتاب پر از پارادوکس شده ! تازه هرچی به اخرش میرسیدم احساس میکردم با شعور من مخاطب بازی شده ! جلدای دوم و سوم اوضاع بهبود پیدا میکنه پس باز هم صبور باش !

تو چند جلد کتابایی که از نادر خوندم متوجه شدم نادر شیوه ی مباحثه رو بیشتر به کار برده البته اگر بشه این اسم روش گذاشت ! با نویسنده در این مباحثه همراه میشی و خودت جای قهرمانان کتاب میزاری ، جملاتی رو از طرفشون مزه مزه میکنی میسنجی و به نشانه ی تایید سر تکان میدهی و یا کاملا رد میکنی و نقد آن مبحث را همانجا در کتاب خط به خط خودت خواهی خواند و همراهی خواهی کرد ! انگار این شیوه ی نویسنده است که گفتگوی فی ما بین در کتابش بیشتر و بیشتر رقم بخورد و اینگونه است که کتابهای نادر میشون کلمه ، احساس ، عشق  ، منطق ، تفکر و جهت تفکر !

این کتابش نیمه ماند ! نیمه ماندم ! نیمه راه این کتاب نویسنده در گذشت ! دل خونی از چاپ و فیلم نشدنش داشت ! نشد که بشود فیلم و ما نمانیم در خماری ! 

اول کتاب از ابراهیم حاتمی کیا گله کرد ! ابراهیم در دفاع از خودش در یکی مصاحبه هایش دلیل این بی معرفتی و انتقاد استاد را توضیح میدهد ولی چه میشه کرد که اسمش ، انتقادش در ابتدای کتاب برایش ماندگار شد ! حتی اگر بارها  آب توبه بر سر خود ریزد سوپیشنه ایست که زدودنی نیست !

میرمهنای دلاور و یا ما نهضتش در هوا معلق ماند و ماندیم که چه شد و چه نشد ! کریم خان زند چه شد و یا نشد ! ان محمد قاجار ترکمن چه شد یا پسرش که در دربار زندیه بود ! راسی عاقبت پسر را که خواندم گفته بودن حتی در جنگهایش کتابخانه ی سیارش را با خود میبرده است و عجب سلطانی  بوده است برای خود !
نکته ی بامزه در این کتاب اشاره بر ناتوان بودن خواندن و نوشتن کریم خان زند است که کف برم کرده بود که خاک بر سر چطور سلطه میکرده است بر دیار اصفهان و شیراز و الی غیره !!

اصلا برای خودش داستانی بود تاریخی

یکی از جمله هایی که گفته شده بود در کتاب و من سر شبی نقل قول کردم این بود که " ما هر کدام فرزندان زمان خویشیم " پس امثال دهه ی ما در مقایسه با 80 الی 90 ایای نه خیلی عقبیم نه اونا خیلی جلو




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها